05 اسفند 1403 | ٢٤ شعبان ١٤٤٦

شناسه: 206641

05 اسفند 1403 08:52

بازدید: 18

دیدگاه: 0

ارسال توسط:

هیچ رهبری به اندازه «سیدحسن نصرالله» نتوانست، «اسرائیل» را آزار دهد، او پدیده‌ای منطقه‌ای یا نه فرامنطقه‌ای بود که آمریکا را هم آزار می‌دانست مسئله فلسطین ظرف یک قرن گذشته شاهد ظهور شخصیت‌های بزرگی بود.

 در سال‌های اولیه نخبگانی از خانواده‌های با نفوذ و سرشناس جنبش را هدایت و رهبری کردند. در دهه 30 حزب «استقلال» پای به عرصه گذاشت که رهبران سرشناس را در برمی‌گرفت.اما در همه آن سال‌ها و همه آن دهه‌ها، هیچ رهبری به اندازه «سیدحسن نصرالله» نتوانست، «اسرائیل» را آزار دهد. «جمال عبدالناصر»، رئیس‌جمهور ملی‌گرای مصر نگرانی‌های بسیاری برای اسرائیل ایجاد کرد، طوری که جنبش صهیونیسم بودجه‌ای ویژه‌ برایش در نظر گرفت و نقشه‌های متعددی برای سرنگونی وی ریخت، اما عبدالناصر تا زمان مرگش آن‌گونه که باید آماده نبردی که می‌بایست با اسرائیل نبود.او در ابتدا می‌خواست، روی ساخت و بنای ارتش مصر کار کند، در حالی که اقتصاد مصر از فروپاشی و فساد رنج می‌برد، موضوعی که روی بخش نظامی مصر اثر منفی گذاشته بود.

تنها «نصرالله بود که توانست در دو مسیر جداگانه اما توأمان گام بردارد: - ساخت و بنای قدرتی نظامی که از لبنان دفاع کند و تجاوز اسرائیل را دفع نماید- آمادگی و تدارک برای نبرد بزرگ جهت آزادسازی فلسطیناین نشان می‌دهد که چرا اسرائیل از زمان شکست در جنگ 33 روزه تمام توان خود را روی ضربه‌زدن به هسته حزب‌الله متمرکز کرد. این موضوعی بود که «سید مقاومت» در آخرین سخنرانی‌اش هم به آن اشاره کرد.نیروی «رضوان» برای اسرائیل یک دغدغه بزرگ بود، چون برای پیشروی به سمت الجلیل آماده شده بود و دشمن را واداشته بود، نیروی ویژه‌ای برای مقابله با آن تشکیل دهد. تدارکات دشمن، نه او را به وحشت انداختند و نه از ادامه رهبری مبارزه با اسرائیل بازداشتند. متخصص و کارشناس مسائل منطقه و اسرائیل شد، روزانه ساعت‌ها وقت خود را صرف مطالعه روی اسرائیل می‌کرد.موضوع رویارویی با اسرائیل برایش خیلی جدی بود. این جدیت را با یک مقایسه ساده بین تدارکات حزب‌الله و جنبشی مانند سازمان‌ آزادی‌بخش فلسطین ملاحظه کرد.

در حالی که در سازمان آزادی‌بخش فلسطین حتی یک کارشناس زبان عبری هم وجود نداشت و سازمان روی پژوهشگران مؤسسه مطالعات فلسطین تکیه می‌کرد و هر سند و وثیقه عبری برای ترجمه باید به مؤسسه ارسال می‌شد، حزب‌الله مرکز آموزش زبان عبری را دایر کرد. هیچ‌یک از گروه‌های فلسطینی وابسته به سازمان آزادی‌بخش فلسطین نتوانستند، در سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل همچون حزب‌الله نفوذ کند.آنچه شخصیت و رهبری «نصرالله» را متمایز می‌کرد، دور بودن او از هرگونه عمل احساسی و بی‌برنامگی در عمل بود. او از سال‌های اول مبارزه درس‌های لازم را فراگرفته بود: تدارک لازم و تلاش بی‌وقفه راز موفقیت و پیروزی در برابر اسرائیل در همه عرصه‌های نبرد است.«یاسر عرفات» روی تجارب و احساسات متکی بود، به مذاکرات محرمانه غیرمستقیم با آمریکا روی آورد و «محمود عباس» به دنبال درک و فهم جامعه اسرائیلی بود و موضوع پایان‌نامه‌اش را هم همین قرارداد تا مایه تمسخر حتی در میان اسرائیلی‌ها شود.

اسرائیل روی فهم و درک هیچ رهبری در دوران رویارویی و نزاعش با اعراب به‌اندازه «سیدحسن نصرالله» سرمایه‌گذاری نکرد. این فقط محدود به اسرائیل نبود، بلکه همه کشورهای غربی را در برگرفت.آنها همه تشنه آن بودند که از او بدانند، او را بشناسند، جزءبه‌جزء، نکته به نکته. حتی «دونالد ترامپ» هم نتوانست، هوش او را نادیده بگیرد و او را «زیرک» نخواند.در برابر همه آنچه رسانه‌های غربی علیه او می‌نوشتند، صبور بود، این صبوری حتی در نشست‌های خبری‌اش با خبرنگاران غربی هم دیده می‌شد.همواره به پرچم لبنان اشاره داشت، وقتی از او سؤال می‌شد، چرا؟ می‌گفت برای اینکه بدانند، حزب‌الله حزبی لبنانی است.

آمریکا همواره به اسرائیل درباره ترور «سید» هشدار داده بود. از ترورش بسیار وحشت داشت، چون می‌دانست، تبعاتش در منطقه، هم برای آمریکا و هم اسرائیل بسیار بالاست، این را اسرائیل هم دریافته بود.پس ترور «سید» پیش از آنکه اقدامی اسرائیلی باشد، آمریکایی بود. تبعات «نصرالله» برای آمریکا آن‌قدر سنگین شده بود که ترورش را به جان خرید.یکی از مجریان شبکه‌های تلویزیونی غربی می‌گوید: «نصرالله پدیده‌ای منطقه‌ای بود، حتی فراتر از منطقه؛ اسرائیل و آمریکا دریافته بودند که او نفر اول محور مقاومت است.»نصرالله برنامه‌ریز محور مقاومت و تصمیم‌گیرنده آن، درباره هرآنچه مربوط به رویارویی با اسرائیل بود، او تصمیم می‌گرفت. نه فقط جریان‌های مخالف داخلی در لبنان، بلکه رژیم‌های مرتجع هم پیمان اسرائیل در خلیج‌فارس نیز به این نقش اذعان می‌کردند.نتانیاهو بیش از هر دشمن دیگری در محور مقاومت به نقش او آگاه و گفته بود که او تصمیم‌گیرنده محور در جنگ با اسرائیل است. «نصرالله» اگر شیعی نبود و سنی بود، بدون تردید تنها کسی بود که می‌توانست، جهان عرب را رهبری کند.

غرب نقش او را به خوبی دریافته بود، به همین دلیل همه سخنرانی‌هایش را با جزئیات دنبال می‌کرد. غرب به جز سخنرانی‌های «نصرالله» سخنرانی‌ هیچ رهبر عربی و فلسطینی، حتی افرادی مانند جرج حبش و یاسر عرفات با همه گفتمان‌های آتشینشان را دنبال نمی‌کرد.سخنرانی‌های «سیدحسن نصرالله» تنها سخنرانی‌هایی بودند که توسط رسانه‌های عبری مستقیم پخش و ترجمه می‌شدند. سخنرانی‌هایش پیام‌ها و محتواهای دقیق و حساب‌شده‌ای داشت، نمی‌شد، آن را با سخنرانی هیچ یک از رهبران مقاومت مقایسه کرد. پدیده‌ای کاملاً متفاوت و منحصر به فرد.به گواه «اسامه حمدان»، از رهبران حماس «نصرالله» می‌دانست، با گشودن جبهه پشتیبانی از غزه دست به ریسک بزرگی می‌زند. نمی‌توانست، در قبال وحشی‌گری اسرائیل نظاره‌گر و بیننده باشد.التزام و تعهدش به مردم فلسطین بر محاسبات دقیقش در رویارویی با اسرائیل غلبه کرد. آیا این بدین معنا بود که «نصرالله» در محاسباتش اشتباه کرده بود؟

این سؤال چیزی نیست که به‌راحتی و فوراً بتوان به آن پاسخ داد، بلکه باید آن را به نسل‌های دیگر سپرد تا آنها به آن پاسخ دهند. مبارزه با اسرائیل مبارزه‌ای طولانی است که نمی‌توان آن را در یک مقطع زمانی ملاحظه کرد، هرگونه نگرشی از این منظر اشتباه محض است.اما آنچه در آن جای کوچک‌ترین شک و تردید نیست، اینکه «نصرالله» امروز تنها رهبر در جهان عرب است که جان خود را فدای فلسطین کرد. وقتی آخرین سخنرانی‌اش را ایراد کرد - سخنرانی که اگر بادقت بازبینی شود، آشکار می‌شود که سخنرانی وداع است – دریافته بود که تصمیم وی به ادامه پشتیبانی از غزه به بهای جانش تمام می‌شود.رسانه‌های صهیونیستی از ترور «نصرالله» سرمست شدند، اما با این موضوع بااحتیاط برخورد کردند. اسرائیل و حامیانش در سال 1992 پایان حزب‌الله را جشن گرفتند، همان‌طور که با ترور عرفات و هم‌رزمانش قبل از او، نابودی مسئله فلسطین را جشن گرفته بودند. «نصرالله» مانند عبدالناصر نبود، قبل از اینکه یک خطیب انگیزشی اثرگذار باشد، مرد سازمان و ساختار بود. او مسئول بنای سازمان و تربیت رهبران و ایجاد ساختار نظامی بود که قبلاً در هیچ سازمان مقاومتی وجود نداشت و مشابه آن دیده نشد.جنبش حماس در غزه به‌خوبی می‌داند، در بسیاری از ایده و خط‌مشی‌ها و انتقال تجربیات به «نصرالله» مدیون است.

حالا بزرگ‌ترین چالش پیش روی رهروان او، ادامه راه و بازنگری در ساختار و رشد و پیشرفت در نبود آن رهبر فرزانه است. هرقدر رهروان «نصرالله» راهش را ادامه دهند، ثابت می‌کنند که مکتبش موفق بوده و زنده است.او ایمان داشت، ساختاری بنا می‌کند که می‌تواند، همه امت اسلامی را از هر طایفه و فرقه‌ای متحد و یک صف کند، همان‌طور که در طول حیاتش همواره منادی وحدت بود. نبود «نصرالله» خسارت و زیان بسیار بزرگی برای حزب‌الله است، اما مبارزه با اسرائیل همچنان ادامه دارد، حتی فراتر از قبل؛ حزب بارها ثابت کرده که در برابر مصائب سرسخت‌تر از قبل بیرون‌آمده است.رویارویی و نبرد با اسرائیل در نبود «نصرالله» نیز ادامه یافت و بعد از آن هم ادامه خواهد یافت و خواهیم دید، مکتب «نصرالله» رهبران جدیدی را تربیت می‌کند که می‌توانند، از درس‌های گذشته عبرت بگیرند و با گام‌های استوارتر به سمت آینده گام بردارند.صهیونیست‌ها اکنون برای مقطعی سرمست از این پیروزی هستند، اما تجربه یک قرن وحشی‌گری اسرائیل نشان داده که این رژیم نتوانسته، به مسئله فلسطین پایان دهد.دنبال کردن صفحه‌ رادکان نامه از به‌روزترین تحلیل‌ها در حوزه سیاست داخلی و خارجی باخبر شوید.#سید_حسن_نصرالله#لبنان#مقاومت#اسرائیل#رژیم_صهیونیستی

منبع خبر : رادکانا

نظرات